پارادوکس ارد بزرگ و خسرو گلسرخی
همه ما می دانیم که همیشه ارزش آدمها متفاوت بوده و هست انسانها بر اساس معیارهای مختلف دارای جایگاه و شان متفاوتی هستند . از دیرباز بسیاری از حکما و اندیشمندان در تایید و نفی این نابرابری سخن ها گفته اند . اما خسرو گلسرخی این روند را بیداد می داند و ناله سر می دهد . حتما این شعر را به یاد دارید : معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد. برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان تساویهای جبری را نشان میداد با خطی خوانا بروی تختهای کز ظلمتی تاریک غمگین بود تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است از میان جمع شاگردان یکیبرخاست همیشه یک نفر باید بپاخیزد... به آرامی سخن سر داد: تساوی اشتباهی فاحش و محض است نگاه بچهها ناگه به یک سو خیره گشت و معلم مات بر جا ماند و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود آیا یک با یک برابر بود؟ سکوت مده و شی بود و سوالی سخت معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود و او با پوزخندی گفت: اگر یک فرد انسان واحد یک بود آنک