نه سال با هستی دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن اشاره: هستی، فصلنامهای است وابسته به ایرانسرای فردوسی که در زمینه تاریخ، فرهنگ و تمدن منتشر میشود.صاحب امتیازی و مدیر مسئولی این نشریه را استاد دانشمند آقای دکتر اسلامی ندوشن به عهده دارند و از این رو مقالات و مطالب آن از وزانت خاصی برخوردار است و به ویژه برای ایران دوستان و ایران شناسان مغتنم است. آنچه در پی میآید، به مناسبت نهمین سال فعالیت این فصلنامه است. *** ما در این چند ساله کوشیدیم که آنچه را در <هستی> انتشار میدهیم، در خور مبانیای باشد که به آنها پایبند بودیم، یعنی فرهنگ، تاریخ و تمدّن. اگر انتظار خود و خوانندگان خود را چنانکه باید برآورده نکرده باشیم، سبب عمدهاش آن بود که از لحاظ دریافت مقاله تا اندازهای در دوره <عسرت قلمی> به سر میبردهایم: نه حافظ را حضور درس خلوت نه دانشمند را علمالیقینی با اینهمه <هستی> طیّ این مدّت توانست لااقل رابطه گرمی میان خود و خوانندگانش برقرار دارد. در مورد فرهنگ حرف ما این بوده است که ایران کنونی قبل از هر چیز نیاز دارد که آن را در مرکز توجّه خود داشته باشد. در این باره ...
سهراب سپهری در تاریخ پانزدهم مهر ماه 1307 در خانواده ای که اهل شعر، نقاشی، منبت کاری و دیگر رشته های هنری بود، زاده شد. کودکی و نوجوانی او به مطالعه، بازی در طبیعت، شکار و نواختن موسیقی گذشت. سهراب تا پانزده سالگی خود را در شهر کاشان گذراند و در نقاشی ها و اشعار او تاثیر این دوران و تاثیر طبیعت و گیاهان را می بینیم. سهراب سپهری شعر صدای پای آب را با الهام از قریه "چنار" واقع در حد واسط کاشان و مشهد اردهال سرود و دهکده زیبای "گلستانه" واقع در اطراف کاشان الهام بخش او در سرودن شعر گلستانه شد. آن طور که پریدخت سپهری در کتاب خود تحت عنوانسهراب، مرغ مهاجر می گوید برادرش تا چهارده سالگی در باغی زندگی می کرد که شمارش درخت هایش به سادگی امکان نداشت اما یک سال بعد را در خانه ای گذراند که در آن اثری از درخت و سبزه نبود. طبق نوشته خانم سپهری، سهراب در این دوران به مطالعه نویسندگان و شعرایی چون لامارتین، گوته، امیل زولا، شاتوبریان و هوگو پرداخت. سهراب یک سال بعد یعنی پس از پایان تحصیلات سیکل اول متوسطه به تهران رفت و در دانشسرای مقدماتی نام نویسی کرد. پس از پایان دوران دانشسرا...
تورو : تا کنون رفیقی پیدا نکرده ام که به اندازۀ تنهایی قابل رفاقت باشد . اُرد بزرگ : آدم های ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند . تئودور روزوست : در هر جا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید. بزرگمهر : بد نژادان و بدگوهران خطاکار را باید از درگاه خویش براند تا نیکان از گزندشان در امان بمانند . ارد بزرگ : آدم های پاک نهاد درهای وجودشان را پس از ناسپاسی می بندند نه پیش از آن . فردریش نیچه :بشر را مشتاق زندگی ساده و همراه با ریاکاری اخلاق گرایانه می بینم. پائولو کوئیلو : در جوانی آنگاه که رؤیاهایمان با تمام قدرت درما شعله ورند خیلی شجاعیم ولی هنوز راه مبارزه را نمی دانیم، وقتی پس از زحمات فراوان مبارزه را می آموزیم دیگر شجاعت آن را نداریم. تناجیو : وقتی در زندگی به داشتنی های خود فکر می کنیم خود را خوشبخت و زمانی که به نداشته می اندیشیم خود را بدبخت حس می کنیم . پس خوشبختی ما در تصور خود ماست . جبران خلیل جبران : چه ناچیز است زندگی کسی که با دست هایش چهره خویش را از جهان جدا ساخته و چیزی نمی بیند، جز خطوط باریک انگشتانش را ....
نظرات
ارسال یک نظر